یارمن همسفرگرفت وعشق من بر باد رفت یار من ا زیاد برد و با رقیبم شاد رفت آن همه عشق وامید عهدها بر باد رفت آن همه سوزوگدازواشکها از یاد رفت با سرود آه من بزم عروسی ساز کرد خنده زد براشک من آهسته و با ناز رفت خوشبختی و شادی من بر خاک ریخت لاله ی امید من پرپرشدو بر باد رفت آن نهال نیکبختی آن درخت آرزو آنکه بود در باغ رویا خوشتر از شمشاد رفت آنکه عشقش از ازل با هستی ام پیوند یافت آنکه مهرش تا ابد در جان من افتاد رفت گفتمش پس عشق من با خنده گفت: ای داد مرد گفتمش پس یار من با خنده گفت: ای داد رفت
چشم بر چشم زنیم
می روی در پی خوشبختی خویش
هر چه بودست...
در دل دفتر من می ماند
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |